اتفاق



نمی دونم چرا وقتی آخر سال میرسه به فراست می افتم که یه چیزی بنویسم!البته نوشتنی زیاد دارم اما بیشتر دوست دارم اونها رو با خودم بلغور کنم.مثل یه نشخوار ذهنی.

مدت هاست احساس میکنم که دارم توی یه فیلم بازی میکنم.شدم بازیگر یه فیلم که هرجا که میرم دوربین دنبالم هست و همه حرکات و حتی احساسات من رو ثبت و ضبط میکنه.بنابراین باید حواسم به ژست ام و حرکات و سکنات ام باشه.

تا حالا چندبار سعی کردم از صحنه فیلم برداری فرار کنم.فرار هم کردم اما تا یه جا تنها شدم باز حضور دوربین رو احساس کردم.فکر کنم یه دوربین توی سرم یا یه جای دیگه کار گذاشتن که من نمی تونم پیداش کنم.نیازی نیست که دوربین رو ببینم،حضورش رو احساس میکنم.حتی گاهی اوقات نفس هام رو میشماره.بعضی وقتها اونقدر زاویه فیلم برداری دقیق میشه که حتی حرکات کوچیک چشمم رو هم ثبت میکنه،مثله وقتایی که فقط از گوشه چشم به چیزی نگاه میکنم.

تنها کاری که می تونم بکنم اینه که اقلا افکارم رو ازش مخفی کنم تا توی فیلم مشخص نشه.ولی لامصب این کار هم سخته.وقتی دارم به چیزی فکر میکنم و فکرم مشغوله،حتی با این که ظاهرا مشغول کار دیگه ای هستم،گوشه سمت چپ ابروی چشم چپ ام شروع میکنه به زدن،مثل حالت نبض،مطمئنم که دوربین این رو میگیره و همین من رو لو میده.بارها سعی کردم به بهانه ای دستم روی اون قسمت انتهایی ابرو ام بگذارم که لو نَرم اما همین کار بیشتر منو لو میده.

حتی این نوشته هم داره منو لو میده.باید دنبال یه راه دیگه باشم.حتما راهی برای فرار از این فیلم هست.


پ.ن: از وقتی اومدم اینجا نمیدونم وقتی میگم آخر سال منظورم سال شمسی هست یا میلادی،باید اول درباره اش فکر کنم و بعد بگم.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی افسانه دونگ یی musiclove2020 دانلود فیلم ایرانی - اخبار سینمای ایران مجله ای متفاوت در زمینه ی فرهنگ و هنر زمزمه نسيم مطالب و اخبار استخدامی مرتبط با شیمی و نفت و گاز و پتروشیمی دنیای فیلم هندی